سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

88/4/23
7:54 ع

این شب، آخر مهمانی است

فردا زحمت را کم می کنم

من در بازار معتکف شده ام. اینجا معتکف شده ام که مرا بخری

معامله با تو، سودش زیاد است. اصلا همه اش سود است. یا من یعطی الکثیر بالقلیل

تو بدترین ها را هم می خری

نه اینکه بد سلیقه باشی! تو همه را خوب می خواهی. قراضه می خری تا تعمیرش کنی

امشب آخر مهمانی است

مرا هم بخر، تعمیر کن، بساز.

کاش این شب طولانی شود؛ به اندازه همه شب ها، تا همیشه در آغوش تو باشم؛ غرق در مهربانی ها

فردا زحمت را کم می کنم

کاش این شب زود، سحر شود

که آنگاه تو به من خواهی گفت، باید بمانی، نباید از خانه ام خارج شوی

اذان را که بگویند، تو به من امر خواهی کرد؛ باید در خانه ام بمانی(1)

فردا زحمت را کم می کنم

وبعد از اعمال ام داوود به تو خواهم گفت:

باز هم خدمت می رسیم؛ تا خدای من تو باشی

مسجد جامع بازار تهران- شب نیمه ماه رجب

(1): بعد از دو روز اعتکاف در مسجد، اعتکاف روز سوم واجب می شود


  

88/4/20
11:25 ص

من رفته بودم. من به تو و تمام خوبی­هایت پشت کرده بودم.تمام مهربانی­هایت فراموشم شده بود.

پرده پوشی­هایت جراتم را افزود. کم کم بی حیا شدم. از بزرگیت نترسیدم. اصلا بزرگی تو را نفهمیدم. آن نقطه­های سیاه دردلم زیاد شد و نفس و شیطان هر روز شادتر؛ منتظر روزی که هیچ نقطه نوری دردلم نباشد.

اما آنگاه که نه من یادت می­کردم و نه نفس و شیطان تصورش را می­کردند، توآمدی. نه اینکه رفته باشی. با جلوه­ای دوباره آمدی. با نفحه­ای جدید. با دعوتی برای احیای دوباره.

من به تو پشت کرده بودم. انگشت درگوش و پرده ای برچشم؛ نه می­خواستم ببینم،نه بشنوم. و همه این­ها حجاب­هایی بودند که من بر فطرتم انداخته بودم. فطرتی که تو با دست خودت سرشتی، چون خودت پاک و زیبا.

تو آمدی. با جلوه ای دوباره. با زمان و مکان! با رجب. با آنچه از عسل شیرین ترو از شیرسپیدتر است و آن بازگشت به سوی توست.

تو آمدی و من برنگشتم. طوری آمدی که برگرداندیم. آمدی و همه حجاب­ها را زایل کردی. من و همه سیاهی­هایم نتوانستیم به تو برنگردیم که « ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعل اعزه اهلها اذله».

تو آمدی. عادت تو همین است؛ احسان به مسیئین. با جلوه ای دوباره آمدی؛ با لیله رغایب، با اعتکاف.

تو آمدی و آن ذره نور باقیمانده که ازخودت بود بر تمام سیاهی­های ساخته نفس و شیطان فایق آمد، کمکم کرد. من فقط در پشت کردن به تو مقاومت نکردم. فقط همین. من نیامدم، من بر نگشتم. تو مرا بردی؛ برگرداندیم.


  

88/4/11
4:28 ع

ولادت با سعادت میوه قلب حضرت علی بن موسی الرضا( علیه السلام)، امام جواد علیه السلام مبارک باد.

حضرت امام جواد علیه السلام فرمودند: تو را به پنج چیز سفارش می کنم :

 اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن

 اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن

 اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو

 اگر مدحت کنند شاد مشو 

 و اگر نکوهشت کنند، بیتابی مکن.

 بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (167) به نقل از سایت شهید آوینی

و همان حضرت( علیه السلام) فرمود:

ثلاث من کن فیه لم یندم : ترک العجلة ، و المشورة ، و التوکل علی الله عند العزم  

سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت کردن ، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .

(مسند الامام الجواد ، ص 247)


  

87/6/12
12:16 ص

اول. ماه رمضان، راه است و امشب اول راه.

می خواستم چیزی برای شروع ماه رمضان بنویسم، نیایش حضرت زین العابدین علیه السلام را که دیدم، حیف دانستم که از آن استفاده نکنم.

« سپاس خدای را که ماه خود، ماه رمضان را، از جمله راه های احسان قرار داد، که ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاکیزگی از آلودگی ها، ماه رها شدن از گناهان و ماه شب زنده داری است؛ ماهی که قرآن در آن نازل گردیده؛ قرآنی که راهنمای مردم و نشانه ی آشکار هدایت و جدا کننده ی حق از باطل است.»

این ماه، راه است. راه، تداعی کننده ی حرکت است و حرکت همت می خواهد. یا علی مددی. توشه ی راه را باید از راه بلدها گرفت. مادر از همه مهربان تر است. و مادر ما از همه ی مادر ها مهربان تر. من که مادری را سراغ ندارم در جوانی پشت درب شعله ور، بین و در و دیوار برای حفظ دین خدا و هدایت فرزندانش جانش را فداکرده باشد. مادر! امشب توشه ی یک ماهه مان را عطا فرما. یا علی مددی!

دوم. ایستادن، در این راه بیش از هر چیزی می بردمان جلو.

بهترین عمل در این ماه که راه است، ورع از محارم خداست. گناه نکردن. امام سجاد هم به درگاه خدا عرضه می دارند:« ما را یاری فرما تا با گوش، گفتار بیهوده نشنویم و با دیده به سوی سهوی نشتابیم.» حیف این ماه که به دیدن سریال و شنیدن حرف های بیهوده و- نه غیبت- بگذرد.

سوم. وقت نمازهای واجب از همه وقت ها مهمتر است.

همه ی ماه رمضان مبارک است.  اوقات نماز از همه بهتر.

« خدایا! بر محمد وآل محمد درود فرست و ما را در این ماه بر اوقات نمازهای پنج گانه آگاهی ده؛ با احکام و شرایط آن که مقرر فرموده ای، و واجباتش که لازم گردانده ای، و وظایفی که به آنها موظف کرده ای، و هنگامه هایی که برای آنها قرار داده ای.»

چهارم. « توفیقمان ده که در این ماه، با نیکی و احسان، به سوی خویشان خود رویم، و با بخشش و عطایا از همسایگان خود دل جویی کنیم، و دارا یی های خود را از حقوق مردم بپیراییم، وبا جدا کردن زکات پاکیزه نماییم، و با کسی که از ما دوری گزیده آشتی کنیم و ...»

پنجم. رمضان آمد و رفت و دو دهه مانده و یک نه روز و نصفی!

« ... خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و چون هلال این ماه ناپدید شود، گناهان ما را نیز محو نما، و چون روزهای آن به پایان رسد، آلودگی های ما را نیز از میان بردار ، تا در حالی که آن را پشت سر گذاریم که تو ما را از هر خطا پیراسته ای و از هر گناه پاکیزه ساخته ای.

ششم. راه می شود دنباله دار شود.

ماه رمضان ماه تمرین است. تمرین گناه نکردن. تمرین خوب بودن. تمرین بنده بودن. تمرین دوری از لجن.

« خدایا! ما را در ماه ها و روز های دیگر و تا زنده ایم این چنین قرار ده.»

با استفاده از: دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه، ترجمه ی محمد مهدی رضای و ترجمه ی علی موسوی گرمارودی

 

 


  

87/5/8
7:15 ص

1.شهر به سختی سیاه شده است، ظلمت همه ی کوچه ها را فرا گرفته، جهل بر شهر فرمان می راند. فکر پیدا نمی شود، نیازی به فکر نیست. آنچه پدران کرده اند فرزندان هم می کنند. طبقه ی روشنفکر ستاره و ماه را می پرستند و بقیه بت. علاوه بر بت های قبیله ای و خانگی به تعداد روزهای سال بت وجود دارد. در مسافرت، سنگ های بیابان خدا می شوند. مسافر در هر منزلی چهار سنگ بر می گزیند، زیباترین آنها معبود می شود و بقیه پایه ی اجاق. پدر با دست خودش دختر را زنده زنده خاک می کند. طلب باران هم جالب شده. به دم گاو هیزم می بندند وآتش می زنند. گاو نعره می زند، آتش هیزم برق است ونعره های گاو، رعد.از قیامت غافل نیستند. کنار مرده شتری حبس می کنند تا در روز حشر پیاده نباشد...

شهر تاریک است. از همیشه تاریک تر. جایی روشن شده. بالای کوه. محمد(صلی الله علیه و اله) دوست خدا، مبعوث شده است. آمده است شهر را روشن کند. آمده است مکارم اخلاق را تمام کند.

2. عطرش کوچه های تاریک را خوشبو می کند. صورتش چون ماه شب چهارده می درخشد. ابروانی، بلند، کشیده، پر پشت و ناپیوسته دارد. چون به کسی رو می کند با تمام بدن رو می کند. پیوسته خموش است وجز به هنگام نیاز سخن نمی گوید. خوی نیکش شامل همه می شود، مردم او را پدری مهربان می دانند. وقتی با کسی می نشیند آنقدر صبر می کند تا او بر خیزد و محمد برود. محمد ( صلی الله علیه و اله) آمده است. شهر روشن شده است.

3.شهر تاریک تاریک است. تاریک تر. جهل فرمان می راند اما این بار اسم جهل را عقل گذاشته اند و علم. خضوع خیلی بد شده است حتی برای سنگ. انسان خدا شده است.

4. شهر تاریک تاریک است. مهدی( علیه السلام) قرار است بیاید. قرار نیست تنها باشد. یار می خواهد...یا علی.

با استفاده از:

1.سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر، نهم، تهران، نشر مشعر، 1377

2. طبا طبایی، علامه سید محمد حسین، سنن النبی( صلی الله علیه و اله)، دوم، تهران، انتشارات پیام آزادی، 1385


  

87/4/23
2:51 ع

در خانه ی خدا متولد شد.درب خانه برای مدتی بسته ماند. هیچ کس نتوانست این قفل را بگشاید. بسته ماند و حتی برای علی ( علیه السلام ) هم در باز نشد. برای او باید دیوار بیت الله شکافته شود! قبل از نزول قرآن بر پیغمبر، برای برادرش محمد صلی الله علیه واله قرآن خواند. و با چه صوت زیبایی، « قد افلح المو منون ». بهترین عبد خدا، مربی او بود. در دامان او بزرگ شد. در غار نزول وحی هم با او بود. قبل از همه ایمان آورد. بارها پیامبری که اعراب جاهل با تذکر او از جهل به در آمدند فرمود که علی علیه السلام، برادر و وصی وجانشین من است. و قال انا مدینه العلم وعلی بابها و سد الابواب الا بابه. همسریِ دختر رسول خدا صلی الله علیه واله فقط شایسته ی او بود. لیله المبیت را همه فهمیدند، کسی جز علی علیه السلام جرات نکرد در بستر محمد صلی الله علیه و اله به استقبال شمشیر کفار برود. فداکاری هایش در جنگ احد را همه دیدند. در خندق فقط او به جنگ عمرو رفت وچون شیری او را به درک فرستاد. غدیر را همه شان به یاد داشتند. منتظر ماندن عده ای در گرمای غدیر برای اینکه همه برسند. سفارش های بهترین بنده ی خدا درباره ی آنچه در این روز می گوید. اگر این را ابلاغ نکند اصلا رسالتش را ابلاغ نکرده. « من کنت مولاه فهذا علی مولاه » فقط گوشه ی کوچکی از خطبه ی مفصل غدیر است که آنها از لسان محمد صلی الله علیه و اله شنیدند. اما همه ی اینها را فراموش کردند. از علی علیه السلام غا فل شدند چون خود پرست بودند. گناهی که شیطان را شیطان کرد، آنها را از چشمه ی علی علیه السلام به لجن زاری کشاند که دینشان را زایل کرد. البته از آنها بعید نبود. آنها از ایل وتبار کسانی بودند که عقل کل را مجنون می نامیدند.

علی علیه السلام را تنها گذاشتتد و فقط فاطمه سلام الله علیه برای علی علیه السلام سربازی کرد.

یا فاطمه ( صلوات الله علیک ) میلاد امیر المو منین مبارک ...


  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ